معنی نیم تنه گرم

لغت نامه دهخدا

نیم تنه

نیم تنه. [ت َ ن َ / ن ِ] (اِ مرکب) نیم تن. آرخالق. (از برهان) (ناظم الاطباء). جامه ٔ آستین و دامن کوتاه که نیم تن را فروپوشد. (انجمن آرا). قسمی جامه ٔ کوتاه و بیشتر زنان را که نیم بالای تن پوشد. کت. (یادداشت مؤلف): پیک نیم تنه را به طلب منادی زن چرخ ابریشم دوانید. (نظام قاری ص 141). || عکس نیم تنه، عکس که نیم زبرین تن را نماید. (یادداشت مؤلف). تصویر یا مجسمه ای که از کمر به بالا رانشان دهد. || در کوتاه که به اندازه ٔ نصف در است. قسمی در چون نیمه ٔ دری. (یادداشت مؤلف).


نیم گرم

نیم گرم. [گ َ] (ص مرکب) شیرگرم. (آنندراج) (ناظم الاطباء). فاتر. هر مایعی که گرمی آن مانند شیر تازه دوشیده باشد. (ناظم الاطباء). نه گرم و نه سرد. ملایم. ممهد. ولرم. ملول. (یادداشت مؤلف): چشمی که سرمازده باشد کاه گندم اندر آب بپزند و آن آب نیم گرم به چشم اندر چکانند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). این آبها و روغنها نیم گرم اندر دهان می دارند و بدان غرغره می کنند. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی). بامداد کشکاب دهند نیم گرم. (ذخیره ٔ خوارزمشاهی).

فرهنگ عمید

نیم تنه

لباس کوتاه مردانه یا زنانه که قسمت بالای تنه را می‌پوشاند،
مجسمه‌ای که نیمۀ بالای بدن را نشان می‌دهد،


نیم گرم

آنچه نه داغ باشد نه سرد، ولرم،

فرهنگ معین

نیم تنه

(تَ نِ) (اِمر.) لباس کوتاه مردانه یا زنانه.

گویش مازندرانی

نیم تنه

جلیقه، کت

فارسی به عربی

نیم گرم

فاتر


مجسمه نیم تنه

تمثال نصفی

فارسی به آلمانی

معادل ابجد

نیم تنه گرم

815

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری